ای مه روی هفت پشت وجاهت
در مکتب عشق اگر این بود جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
ای شناگر قابل , تو آب نمیدیدی
بازیچه شب گردان , مهتاب نمیدیدی
ای روییده به تعبیر خیانت
تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
اینک تو و این مرداب , اینک تو و این مهتاب
بیداری اگر اینست , رفتیم دگر در خواب
ای کرم بدن شب تاب
به به چه قشنگی تو در این نقش ذلالت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
رفتیم و از این رفتن , بسیار تو را بخشید
حال آزادی و قلبت , بر رفتنم خندید
آن تازه رس نوبر گر حال مرا پرسید
گو , کفر خدا گفتم و راضی به تقاصت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
بر ناز و هوس بالی , ای چهر و بدن عالی
روزی رسد و بینی , آن روز که پامالی
ای عشق تو پوشالی
اینک تو و جولانگه مستان شرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
ای عاشق پوشالی , گفتم که گلی , افسوس ..
پا تا به سرت خاری , ای بی خبر و مدهوش
این مستی پیروزی , چند است و نه مادام
سقای هزار تشنه بدنام
سیراب شدند جملگی از آب سرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
در آیینه ای بنگر , عالم پرستی بینی
حاشا مکن این باور , این دست تو نیست .. اینی
این است ترازوی عدالت
تو پادشه مکر و رضالت
ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت
تو پیشکش و قصه ما هم به سلامت
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
پایان سخن بشنو , این غائله شد از نو
در این مکتب عاشق اگر این بود همه صبر و قراری
گر حوصله این بود و چنین پا به فراری
این گونه اگر , گربه صفت بودی و قادر به فراغت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
با کمی دستکاری شعر از مسعود فردمنش بود